شخصیت زن و حقوق وی، از مسائلی است که در طول تاریخ همواره مظلوم واقع شده است. هرچند در جهان کنونی درباره آن بسیار سخن گفته و کتاب نوشته شده. اما واقعیت آن است که این مظلومیت در جهان متمدن کنونی هنوز وجود دارد.

در اعصار گذشته، همواره زن را موجودی پست می شمردند و او را عضوی ناقص که طفیلی و سربار جامعه است معرفی می کردند و تفاوت های او را با مرد، مایه نقصان او می دانستند. اما بر عکس در قرن اخیر در هر محفلی سخن از زن، شخصیت و حقوق اوست. مخصوصا در جوامع غربی که مبارزه برای آزادی زن بیداد می کند. جالب این جاست که هرچند این دو دوره از لحاظ تقدم و تاخر زمانی با هم اختلاف و فاصله دارند، اما شیوه برخورد با زن هیچگاه عوض نشده است; به دیگر سخن اگرچه شعارها و شخصیت ظاهری به زن دادن نسبت به گذشته جلوه ای زیباتر به خود گرفته اما نفس الامر با گذشته هیچ تفاوتی نکرده است.

در گذشته، به زن سرکوفت ناقص بودن می زدند و او را مجبور می کردند برای کم جلوه کردن نقص خویش، همیشه خود را محتاج مرد و زیر سایه او بداند و سعی کند تا می تواند کاری کند که مردها از او راضی باشند و در نتیجه، همواره در کنج خانه بماند و از کمال علمی و معنوی محروم بشود و بدین روی، خود نیز باور کرده بودکه عضو ناقص اجتماع است و خود را مستحق شخصیت و حقوق نمی دانست.