قضاوت زن
البته گروهی از فقهای بزرگ شیعه تصریح به اشتراط ذکورت نموده اند مانند قاضی ابن البراج در المهذب ، و محقق ره در شرایع الاسلام و نیز در المختصر النافع و علامه ره در قواعد الاحکام و در ارشاد الاذهان و شهید اول ره در اللمعة الدمشقه . چنانکه نظام الدین ابی الحسن سلمان بن الحسن بن سلیمان صهرشتی در کتاب اصباح الشیعه بمصباح الشریعه تصریح به اعتبار ذکورت کرده است ، و عده ای از بزرگان متاخر هم مانند صاحب جواهر و شیخ انصاری و ملا ضیاءالدین عراقی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین تصریح به اشتراط ذکورت کرده اند .
عده ای که به طور مشروح و مستدل در این باره بحث نموده اند ، برهان قطعی برای اشتراط مرد بودن ارائه نکرده اند
مرحوم مجلسی اول ، مولانا محمد تقی ( 1070 - 1003 ) در روضة المتقین
نکته اساسی که مربوط به متن حدیث مزبور می باشد این است که برخی از احکام مندرج در آن غیر لزومی است یعنی یا مستحب است یا مکروه ، و هرگز حرام یا واجب که حکم لزومی اند نمی باشد . و ظهور سیاق واحد شاید مانع استنباط حکم لزومی از چنین حدیث مرکب و ملفق و مختلط باشد ، مطلب مهم راجع به قضای زن که نباید که نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که در حدیث مزبور تکلیف شاق و صعب قضا از زن برداشته شده نه آن که او را از حق قضا محروم نموده باشد ، توضیح آن که برخی از کارهای دشوار مانند وجوب حضور در نماز جمعه هرچند از فاصله دو فرسخ باشد ، تکلیف و وظیفه مرد است و چنین تکلیف عسیری بر زن نیست و همچنین پذیرفتن مسؤولیت سخت قضا بر مرد واجب است ( گاهی عینی و گاه کفائی ) لیکن بر زن واجب نیست ، و آنچه از حدیث وصیت استظهار می شود سلب تکلیف است نه نفی حق ، زیرا در حدیث مزبور چنین آمده است که : « لیس علی المراة جمعة ... ولا تولی القضاء » تا از آن سلب حق استفاده شود ، لذا زن حق شرکت در نماز جمعه را دارد و اگر نماز جمعه را به امامت امام جمعه مرد خواند لازم نیست نماز ظهر را اعاده کند همانند مرد که با خواندن نماز جمعه به خواندن نماز عصر می پردازد ، وهمانطوری که به نظر ما اعاده نماز ظهر و جمع آن با نماز جمعه برای مرد لازم نیست و احتیاط وجوبی هم ندارد ، نماز جمعه برای زن هم کافی است و حتی احتیاط وجوبی هم در جمع بین نماز جمعه و نماز چهار رکعت معهود ظهر نخواهد بود ، البته میدان استحباب اعاده وجمع وسیع است .
غرض آن که پیام وصیت رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین ... سلب تکلیف برای سهولت کارهای زن است نه سلب حق ، و بین این دو مطلب فرق عمیقی است . از اینجا روشن می شود ، دفاع صاحب مفتاح الکرامه در شرح قواعد علامه ،
محقق قمی ره ( 1231 - 1151 ) در جامع الشتات
از آنچه گذشت معلوم می شود نقد صاحب مفتاح الکرامه و مانند وی نسبت به کلام محقق اردبیلی قده متوفای سال 993 ، نا تمام می باشد عبارت مقدس اردبیلی چنین است :
« واما اشتراط الذکورة فذلک ظاهر فیما لم یجز للمراة فیه امر واما فی غیر ذلک فلا نعلم له دلیلا واضحا ، نعم ذلک هو المشهور ، فلو کان اجماعا فلا بحث ، والا فالمنع بالکلیة محل بحث ، اذ لامحذور فی حکمها بشهادة النساء ، مع سماع شهادتهن بین المراتین مثلا بشی ء مع اتصافها بشرائط الحکم . »
خلاصه آن که در برخی از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نیست نظیر جایی که مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد ، این گونه از موارد که سهم مختص مرد است داوری زن در آن صحیح نیست و اما در مواردی که مخصوص زنان ست یا مشترک بین زن و مرد بوده یا مخصوص مردان می باشد ، لیکن مستلزم هیچ محذوری از قبیل تماس با نامحرم نمی باشد ، دلیل روشنی بر اشتراط ذکورت یافت نمی شود ، البته مشهور بین فقهاء (قده) همان اشتراط مزبور می باشد ، پس اگر اجماع مسلم در بین باشد ، بحثی در آن نیست و گر نه منع زن از قضا به نحو کلی ، مورد بحث و نقد است ، زیرا هیچ محذوری در قضاء زن نسبت به زنان با شهادت زن وجود ندارد ، البته مطلب مزبور در جایی است که زن واجد همه شرایط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد .
بنابراین اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسیده و دارای ملکه عدالت بود و شرایط دیگری که در قضا و اوصاف قاضی معتبر است واجد بود و خواست تصدی قضای زنان را با نصب از طرف فقیه جامع الشرایط که ولایت امر مسلمین و رهبری جامعه اسلامی را به عهده دارد ، متعهد شود از نظر بزرگانی چون مقدس اردبیلی مانعی ندارد ، بلی اگر کسی اجماع قطعی بر منع را ( که احتمال استناد به برخی از روایات ضعیف یا وجوه اعتباری قابل خدشه در آن راه نیابد ) احراز کند ، در این حال تصدی مزبور ممنوع می باشد چه این که اگر از تصدی زن محذور اجتماعی یا مفسده اخلاقی لازم می آید ، تصدی آن جایز نخواهد بود .
نوشته جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال