مي‏گويند در ادوار ماقبل تاريخ که بشر به حال توحش مي‏زيسته و زندگي شکل قبيله‏اي داشته، به علل نامعلومي ازدواج با همخون جايز شمرده نمي‏شده است. جوانان قبيله که خواستار ازدواج بوده‏اند، ناچار بوده‏اند از قبيله ديگر براي خود همسر و معشوقه انتخاب کنند.از اين رو براي انتخاب همسر به ميان قبايل ديگر مي‏رفته‏اند. در آن دوره‏ها مرد به نقش خويش در توليد فرزند واقف نبوده است؛ يعني نمي‏دانسته که آميزش او با زن در توليد فرزند مؤثر است.
فرزندان را به عنوان فرزند همسر خود مي‏شناخته نه به عنوان فرزندان خود.با اينکه شباهت فرزندان را با خود احساس مي‏کرده نمي‏توانسته علت اين شباهت را بفهمد. قهرا فرزندان نيز خود را فرزند زن مي‏دانسته‏اند نه فرزند مرد، و نسب از طريق مادران شناخته مي‏شد نه از طريق پدران. مردان موجودات عقيم و نازا به حساب مي‏آمده‏اند و پس از ازدواج به عنوان يک طفيلي -که زن فقط به رفاقت‏با او و به نيروي بدني او نيازمند است- در ميان قبيله زن بسر مي‏برده است. اين دوره را دوره‏«مادر شاهي‏»ناميده‏اند.
ديري نپاييد که مرد به نقش خويش در توليد فرزند واقف شد و خود را صاحب اصلي فرزند شناخت.از اين وقت زن را تابع خود ساخت و رياست ‏خانواده را به عهده گرفت و به اصطلاح دوره ‏«پدر شاهي‏»آغاز شد.
در اين دوره نيز ازدواج با هم خون جايز شمرده نمي‏شد و مرد ناچار بود از ميان قبيله ديگر براي خود همسر انتخاب کند و به ميان قبيله خود بياورد و چون همواره حالت جنگ و تصادم ميان قبايل حکمفرما بود، انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت مي‏گرفت؛ يعني جوان دختر مورد نظر خويش را از ميان قبيله ديگر مي‏ربود.

تدريجا صلح جاي جنگ را گرفت و قبايل مختلف مي‏توانستند همزيستي مسالمت‏آميز داشته باشند. در اين دوره رسم ربودن زن منسوخ شد و مرد براي اينکه دختر مورد نظر خويش را به چنگ آورد، مي‏رفت ‏به ميان قبيله دختر، اجير پدر زن مي‏شد و مدتي براي او کار مي‏کرد و پدر زن در ازاي خدمت داماد، دختر خويش را به او مي‏داد و او آن دختر را به ميان قبيله خويش مي‏برد.
تا اينکه ثروت زياد شد. در اين وقت مرد دريافت که به جاي اينکه سال ها براي پدر عروس کار کند، بهتر اين است که يکجا هديه لايقي تقديم او کند و دختر را از او بگيرد.

▪ اين کار را کرد و از اينجا «مهر» پيدا شد...
روي اين حساب در مراحل اوليه، مرد به عنوان طفيلي زن زندگي مي‏کرده و خدمتکار زن بوده است. در اين دوره زن بر مرد حکومت مي‏کرده است. در مرحله بعد که حکومت ‏به دست مرد افتاد، مرد زن را از قبيله ديگر مي‏ربوده است. در مرحله سوم مرد براي اينکه زن را به چنگ آورد به خانه پدر زن مي‏رفته و سال ها براي او کار مي‏کرده است. در مرحله چهارم مرد مبلغي به عنوان ‏«پيشکش‏» تقديم پدر زن مي‏کرده است و رسم مهر از اينجا ناشي شده است.
مي‏گويند مرد از آن وقتي که سيستم ‏«مادرشاهي‏» را ساقط کرد و سيستم «پدر شاهي‏»را تاسيس نمود، زن را در حکم برده و لااقل در حکم اجير و مزدور خويش قرار داد و به او به چشم يک ابزار اقتصادي که احيانا شهوت او را نيز تسکين مي‏داد نگاه مي‏کرد، به زن استقلال اجتماعي و اقتصادي نمي‏داد. محصول کارها و زحمات زن متعلق به ديگري يعني پدر يا شوهر بود. زن حق نداشت ‏به اراده خود شوهر انتخاب کند و به اراده خود و براي خود فعاليت اقتصادي و مالي داشته باشد و در حقيقت پولي که مرد به عنوان مهر مي‏داده و مخارجي که به عنوان نفقه مي‏کرده است در مقابل بهره اقتصادي بوده که از زن در ايام زناشويي مي‏برده است.
 
مهر در نظام حقوقي اسلام

مهريه که به آن مهر و کابين و صداق نيز مي گويند، مالي است که مرد در هنگام عقد، موظف مي شود به همسرش پرداخت کند. تعيين مهر در عقد دائم واجب نيست و بدون آن نيز عقد صحيح است ولي پس از ازدواج، در صورت مطالبه زن، بايد مهري معادل مهر رايج براي زناني با مشخصاتي شبيه مشخصات زن به او پرداخت شود، که در اصطلاح فقهي به اين گونه مهر «مهرالمثل» مي گويند.
«مهرالمسمي» مهري است که مقدار آن در ضمن عقد نکاح معين شده باشد. در صورتي که مدتي براي پرداخت مهر در عقد تعيين نشده باشد، زن حق دارد مهر خود را فورا مطالبه کند.
مستحب است که مهريه بيش از مقدار «مهر السنه» نباشد. مهر السنه مهري بود که پيغمبر (ص) براي همسران خود معين فرموده و مقدارش ۵۰۰ درهم، معادل پنجاه دينار طلا بود
در احاديث فراواني از تعيين مهريه هاي کلان نهي شده است.
مرحله پنجمي هم هست که جامعه شناسان و اظهار نظر کنندگان درباره آن سکوت مي‏کنند.در اين مرحله مرد هنگام ازدواج يک ‏«پيشکشي‏» تقديم خود زن مي‏کند و هيچ يک از والدين حقي به آن پيشکشي ندارند. زن در عين اينکه از مرد پيشکشي دريافت مي‏دارد، استقلال اجتماعي و اقتصادي خود را حفظ مي‏کند. اولا به اراده خود شوهر انتخاب مي‏کند نه به اراده پدر يا برادر. ثانيا در مدتي که در خانه پدر است، همچنين در مدتي که به خانه شوهر مي‏رود کسي حق ندارد او را به خدمت‏خود بگمارد و استثمار کند. محصول کار و زحمتش به خودش تعلق دارد نه به ديگري و در معاملات حقوقي خود احتياجي به قيمومت مرد ندارد.
مرد از لحاظ بهره‏برداري از زن، فقط حق دارد در ايام زناشويي از وصال او بهره‏مند شود و مکلف است مادامي که زناشويي ادامه دارد و از وصال زن بهره‏مند مي‏شود، زندگي او را در حدود امکانات خود تامين نمايد.
اين مرحله همان است که اسلام آن را پذيرفته و زناشويي را بر اين اساس بنيان نهاده است.در قرآن کريم آيات زيادي هست درباره اينکه مهر زن به خود زن تعلق دارد نه به ديگري.مرد بايد در تمام مدت زناشويي عهده ‏دار تامين مخارج زندگي زن بشود و در عين حال درآمدي که زن تحصيل مي‏کند و نتيجه کار او، به شخص خودش تعلق دارد نه به ديگري.

منبع: زن روز