تعریف مهریه:

مهریه یا صداق مالی است که به وسیله عقد ازدواج بطور متزلزل به ملکیت زن (همسر) در می آید و با چهارچیز ملکیت آن مستقر می شود:

۱- مرتد شدن شوهر به ارتداد فطری ۲- مرگ شوهر ۳- نزدیکی ۴- مرگ زن بنابه مشهور و این تملک برای زن ناشی از حکم شرع و قانون است.

اساس مهریه در حقوق ایران مبتنی برسنت و مذهب است و نظیر آن را درحقوق غربی نمی توان یافت. رابطه مهر باتمکین زن را نمی توان با رابطه عوض ومعوض در قراردادهای مالی قیاس کرد. زن در برابر مهر، خود را نمی فروشد بلکه بامرد پیمانی می بندد که اثر قهری آن، التزام مرد به پرداخت مهر و تکلیف زن به تمکین اوست. به همین جهت است که فسخ و بطلان مهر، عقد نکاح را از بین نمی برد و زن را از انجام وظایفی که به عهده دارد، معاف نمی کند. ما در ابتدامختصرا به بیان تعریف و ماهیت حقوقی مهریه می پردازیم.

مهریه، تعریف و ماهیت حقوقی آن:

در ماده 1087 قانون مدنی آمده است:

«مهر عبارت از مالی است که به مناسبت عقد نکاح، مرد ملزم به دادن آن به زن است.» الزام مربوط به تملیک مهر،ناشی از حکم قانون است و ریشه قراردادی ندارد. به همین جهت، سکوت دو طرف در عقد و حتی توافق بر این که زن مستحق مهر نباشد، نمی تواند تکلیف مرد را در این زمینه از بین ببرد. درست است که انعقاد نکاح به تراضی طرفین است ولی آثار آن را زن و شوهر به وجودنمی آورند. همین که زن و مرد، با پیوندزناشویی موافقت کردند در وضع ویژه ای قرار می گیرند که بناچار باید آثار و نتایج آن را متحمل شوند. بنابراین مهر، نوعی الزام قانونی است که بر مرد تحمیل می شود و فقط زوجین می توانند هنگام بستن عقد یا پس از آن، مقدار مهر را به تراضی معین سازند. (مواد 1080-1087قانون مدنی ).

اقسام مهر:

در فقه شیعه و قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران از سه نوع مهر نام برده شده است:

۱- مهرالمسمی

۲- مهرالمثل

۳-مهرالمتعه

۱- مهرالمسمی:مهریه ای است که میزان آن به هنگام عقدنکاح، معین و از آن نام برده شده است.

۲- مهرالسنة: در لمعه آمده است: اگر مرد زن را به کتاب خدا وسنت پیغمبر«صلی الله علیه وآله » ترویج کند مهریه اوپانصد درهم است.

در شرح لمعه قیمت پانصد درهم را پنجاه دینار تعیین می کند. در جاهای دیگر آمده است که دینار برابر است با یک مثقال شرعی طلا. علت آنکه این مبلغ رامهرالسنة گویند این است که رسول خدا«صلی الله علیه وآله » این مبلغ را مهر زنان خود خود قرار داده اند. مهرالمثل، اگر درنکاح دائم مهر ذکر نشود، نکاح، درست است و طرفین می توانند پس از آن بین خود بصورتی، در مورد آن سازش کنند، وهرچه را خواستند معین نمایند و اگر پیش از تراضی در مورد مهر نزدیکی واقع شود،زن مستحق مهرالمثل است یعنی مهریه ای مثل مهریه زنان همشان وهمردیف او. مهرالمثل در زبان حقوقی به مهری گفته می شود که مقدار آن، بارعایت حال زن از یث شرافت و سایرصفات و وضعیت او نسبت به اماثل واقران و اقارب و همچنین معمول محل وغیره در نظر گرفته شود.

۳- مهرالمتعه: در ماده 1093 قانون مدنی آمده است:

هرگاه مهر در عقد ذکر نشده باشد وشوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود را طلاق دهد، زن مستحق مهرالمتعه است و اگر بعد از آن طلاق دهد، مستحق مهرالمثل خواهد بود.

مقدار مهریه:

در همین رابطه حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) در تحریرالوسیله می فرمایند:

آنچه که در بعضی از شهرها متعارف شده که بعضی از فامیلهای دختر مانند پدرو مادر، چیزی از شوهر می گیرد و در زبان بعضی «شیربها» گویند و در زبان بعضی دیگر به چیز دیگر نامیده می شود، بعنوان مهر و جزء مهر نمی باشد. بلکه چیززیادتر از مهر است که گرفته می شود وحکم آن است که اگر دادن و گرفتن آن بعنوان جعاله برای عمل مباحی است، درجواز و حلال بودن آن اشکالی نمی باشد،اگر بعنوان جعاله نباشد پس اگر شوهر به طیب نفس به نزدیکان دختر می دهد،اگرچه، به خاطر جلب خاطر او و جلب محبت او و راضی نمودن اوباشد، چونکه رضایت او ذاتا مقصود است یا آنکه رضایت دختر بستگی به رضایت او داردپس به ملاحظه این جهات شوهر به طیب خاطر آن مال را بذل می نماید. ظاهر آن است که گرفتن آن جایز است لیکن برای شوهر مادامی که آن مال موجود است،جایز است آن را برگرداند و اما با عدم رضایت شوهر و دادن آن فقط به این جهت که دختر به آنچه که زوج از مهر بذل می نماید راضی به ازدواج است و خوردن آن حرام است و برای شوهر جایز است که در آن رجوع کند گرچه تلف شده باشد.

از پیامبر«صلی الله علیه وآله » روایت شده که حضرت فرمودند چنانچه مردی صداق همسرش را کم یا زیاد قرار دهد اشکالی ندارد مثلا" اگر بخواهد به۲ درهم حلال «ذکر مهر در صحت عقد دائم شرط نیست پس اگر تصریح به عدم مهر کند صحیح است وبه این، یعنی به واقع ساختن عقد بدون مهر «تفویض بضع »گفته می شود و به زنی که مهری در عقدش ذکر نشده و مفوضه بضع ، گفته می شود»شود پس حلال می شود و صداق چیزی است که هم در عقد متعه وجود دارد و هم در ازدواج غیر متعه و رکن صحت آن نیزمی باشد.

شیخ مفید در «رساله مهر،» از ابی جعفر محمد بن علی الباقر«علیه السلام » که فرمود: صداق هر چیزی است که هردوبرآن رضایت دهند چه در عقد متعه و چه درازدواج غیر متعه. حال ممکن است این سوال مطرح شود که:از آنجایی که درتعیین مهریه صرفاتراضی کافی است پس آیا هر چیزی را می توان صداق زن قرارداد؟ حتی شراب و خوک و هرچیزنجسی را؟ در مورد مالیت داشتن مهریه همچنین روایت شده از احمدبن محمد بن عیسی از عبدالله بن مغیره از طلحه بن زید که گفت: پرسیدم از امام معصوم «علیه السلام »درباره دو مردی از اهل ذمه و کافر حربی که هر کدام از آنها با زنی ازدواج کردند وشراب یا خوکی را مهر قراردادند و پس مردان اسلام آوردند. حضرت فرمود: آن نکاح جایز است و از جهت شراب وخوک حرام نمی شود و هنگامی که اسلام آوردند بر آنها حرام است که چیزی از آن رابه آن دو زن بدهند و آن را به عنوان صداق قرار دهند. در قانون مدنی ماده 1082آمده است: به مجرد عقد، زن مالک مهرمی شود و هر گونه تصرفی بخواهد،می تواند بکند.

فلسفه مهریه در اسلام

هر چند فلسفه اصلی مهر، ابراز محبت و افزایش علقه همسری است، در جامعه کنونی به ابراز فخر فروشی و خودبرتربینی تبدیل شده است. وجود مهر موجب می شود که مرد، زن را ارزشمندتر بداند، به شخصیت حقیقی او در اسلام پی ببرد. زن نیز احساس نکند که به طور رایگان و بدون هیچ قید و شرطی در اختیار مرد قرار گرفته است، بلکه تعهد او در برابر مرد بر پایه قوانین محکم و احکام خاصی است که موجب اعاده حقوق اصلی او می شود. شهید مطهری در این باره می نویسند:

مهر، با حیا و عفاف زن یک ریشه دارد. زن به الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد.

همچنین در فلسفه مهر آمده است که چون زن به خاطر جسم ظریف و روح حساسش نمی تواند مانند مرد در فعالیت های اجتماعی سنگین شرکت کند و به همین علت کمتر به کسب و تجارت می پردازد، مهر می تواند پشتوانه اقتصادی مناسبی برای او باشد. در روایتی آمده است که ابن سنان برای امام رضا علیه السلام نامه نوشت و پرسید اینکه مهر را مرد باید به زن بپردازد، چیست؟ امام در جواب فرمود: چون زن (به خاطر اشتغال به خانه داری و تربیت فرزند) قهرا از کسب و تجارت محروم است و راه درآمدی ندارد.

فلسفه دیگر اینکه اصل وجود مهر، باعث استحکام روابط خانوادگی است. استاد مشکینی در این باره می گوید:

درباره مهریه زن می توان گفت که فلسفه یا یکی از علل امضای آن در اسلام، پس از ثبوت معمول و متداول بودنش در اعصار گذشته، استحکام رابطه عقدی و علقه همسری است؛ چه آنکه اضافه شدن شرایط و مقررات در هر عقد و قراردادی کاشف از اهمیت موضوع و قوت علقه مربوطه است و فلسفه آنکه بر عهده مرد است، نه بر عهده زن یا هر دو، جریان وضع اجتماعات بشری است که نوعا زن ها روی اقتضای مزاج و یا اشتغال به خانه داری و تربیت اولاد، درآمدی همانند مرد نداشته اند.

البته باید توجه داشت که ازدیاد علاقه، جواز افزایش مقدار مهر نیست، زیرا به همان اندازه که تعیین مهر ارزش دارد، به همان اندازه زیادی بیش از حد آن نیز نکوهش شده است، هر چند از مهریه خیلی کم نیز نهی شده است و توصیه شده است که مهر در حدی نباشد که اعتبار و حیثیت زن را پایین آورد.

برگرفته از مجله طوبی و فصلنامه ندای صادق